خاطره عید نوروز من
تاريخ : یک شنبه 18 فروردين 1392برچسب:خاطره عید نوروز من,, | 19:6 | نویسنده : مجتبی زمانی

سلام بچه ها، عید خوش گذشت؟ به من که خیلی خوش گذشت. آخه رفتم روستای کمارج کازرون منزل مادر بزرگم. اونجا واقعا جای با صفائی بود. همه فامیل های مادرم اومده بودن اونجا و من با بچه هاشون دوست شدم و بازی کردم.وقت تحویل سال همه با مادر بزرگم رفتیم سر مزار دائی کورش ام که توی جبهه شهید شده بود. و برای بابا بزرگ و دائی غلامرضا و عمو شیرزاد که از پاسداران زمان جنگ خرمشهر بودند قرآن خواندیم. عمو شیرزاد شوهر خاله من است او از همرزمان شهید جهان آرا بود،دو سال پیش که آمده بودند منزل ما، چون جانباز جنگ و شیمیائی بود حالش بد شد، بابام و مامانم بردنش بیمارستان حاج معرفی ماهشهر اما اونجا شهید شد. ما برای همه فاتحه دادیم.

ما هر روز به صحرا و باغ ها میرفتیم و بازی میکردم. سینزده هم رفتیم صحرا و اونجا نهار خوردیم. توی صحرا گله گوسفند و بز دیدم که یه دختر خانم چوپان اونا بود و از آنها مراقبت می کرد. اینها عکس آنجا است:

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • مترجم سایت